وقتِ قهوه

قهوه مث مامانبزرگ می مونه،انگار داره میگه غصه نخور...درست میشه

وقتِ قهوه

قهوه مث مامانبزرگ می مونه،انگار داره میگه غصه نخور...درست میشه

یچیزایی رو هیچجا نمیشه گفت،به هیشکی نمیشه گف،حتا نزدیکترینا،حتا صمیمی ترینا
اینجا شاید جاییه واسه نگفته هایی که ادمو سنگین میکنن

یه لحظه یاد مستشار افتادم :)))

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۷ ق.ظ

زودتر از همکلاسیم رسیده بودم سر کلاس

البته کلاس که نه،چون تعدادمون کمه کلاسمون تو دفتر استاد برگزار میشه

استاد یه مرد جوون سی ساله س که برخلاف تعریفایی که از سخت گیریاش میکنن،آدم خوبی بنظر میاد.

داره چک میکنه که این جلسه باید چی تدریس کنه،ازم میپرسه فلان مبحثو بهتون درس دادم؟من؟من هیچ!من نگاه!

گفتم والا مطمئن نیستم،پاورپوینتشو باز کنین بهتون میگم.

پاورپوینتشو باز کرد،گفتم اهان نه اسلاید بنفش درس ندادین تاحالا

چند لحظه تو شوک به مانیتور خیره بود و بعدش ناامیدانه نگام کرد و گف بازم خداروشکر که از تدریس من،رنگ اسلایدا یادتون مونده :|

  • سحر --

نظرات  (۳)

یه بار یه استادی داشت درس میداد گفت "این رنگِ نارنجی که میبینین ..." یهو پریدم وسط جمله اش گفتم "اون آجریه استاد" :دی
بعدها گفت خدا خیرت بده دیگه سر هر کلاسی میرم با اعتماد بنفس میگم آجری. یادمه کالباسی رو هم بهش یاد دادم طی اون دوره :))))))
پاسخ:
😂😂😂😂😂
وای خدا :)))))))))))
پاسخ:
:دی
تازه بعدشم ازم پرسید حالا شما خانوما ک متخصصین،این رنگ واقعن بنفشه یا باز برا اینم یه اسم عجیب غریب دارین؟و اینجا من دقایقی چند بهش مبحث رنگها رو تدریس کردم :))))
:))))))))))))))
پاسخ:
(سرش را پایین انداخته،ریز ریز میخندد)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی