هنوزم میشه عاشق بود،تو باشی کار سختی نیست
با پنجاه و سه تا پرونده اومده خونه که هرکدومش حداقل یه ربع وخت میبره
دوتایی نشستیم و حسابی پهن کردیم دورتادورمون پرونده ها رو و مینویسیم،هرکدوم نقص دارن هم روش برچسب میزنیم ک بعدن رسیدگی بشن
مادرشوهرجان تو اشپزخونه نشسته سالاد درست میکنه و برامون حرف میزنه،ماهم همینجوری ک سرمون توپرونده هاس گوش میدیم و گاهی میخندیم
بوی قرمه سبزیشم که تموم خونه رو پر کرده
چار پنج تا پرونده مونده که بهم میگه پاشو برو سفره رو بنداز
میرم کمک و سفره رو میبرم پهن کنم
سفره پهن میشه و قرمه سبزی جان میاد سر سفره با ته دیگ سیب زمینیش😋
ناهارو میخوریمو سفره روجمع میکنیم
مهربان دوباره میره سر پرونده ها،یکم نگاشون میکنه بعد میگه گور باباشون،خابم میاااد،و همینحور که زیر لب فحش میده میره بالا که بخابه
کمک مامانش اشپزخونه رو جم وجور میکنم و ظرفا رو میشورم و میرم بالا
جای همیشگی کنار بخاری تشک پهن کرده و زیر پتوعه سرشم توگوشیش
وایسادم نگاش میکنم،میگه چیه؟میگم جا بده خب
گوشیو قفل میکنه میخزه کنار و دستشو کنارش دراز میکنه میگه بیا
کنارش دراز میکشم و سرمومیذارم رو بازوش
تنم سرده مثل همیشه،دستامو پاهام که از تنمم سردتر
بغلم میکنه
چشاشو بسته و نفساش دارن کم کم منظم میشن،از ترس اینکه نکنه خابش ببره سریع غلت میزنمو رومو میکنم سمتش،چشاشو یذره باز میکنه و دوباره میبنده
شرو میکنم کرم ریختن و با اجزای صورتش ور رفتن،میگه نکن،همینجوری که نق میزنم که نخاااااب و اون نق میزنه ک بذا بخابم،یدفه میگه خداااا منو از دست این دختره نجات بده
اینو ک میگه اخمامو میکشم تو هم و میگم اصنشم بخاب،پشتمو بش میکنم و دستمو میبرم زیر لپم چشامو میبندم
میخنده و بغلم میکنه،لپشو میذاره رو لپم و میگه قهر کردی؟میگم بعله
میگه اخ جون ینی بخابم؟میگم بعله،دوست هم ندارم ازتم بدم میاد
میگه دوسم نداری؟میگم نچ
میگه باشه و پشتشو میکنه بم
چن دقیقه سکوت میشه و پشتمون به همدیگس،هی دارم تو دلم دودوتا چارتا میکنم که چیکار کنم الان،که میشنوم همونطوری که پشتش بهم عه، زیر لبی یچیزی میگه
نمیشنوم،میگم چی؟اروم و زمزمه طور میگه بغلم کن
نیشم وا میشه،دوباره میگم چی؟نفمیدم
بلندتر میگه بغلم کن
برمیگردم سمتش و سرمومیذارم رو پشتش و هر هر میخندم و دستمو میندازم دور کمرش،به خودم فشارش میدمو وسط دوتا کتفشو میبوسم و اروم میگم جیگرتو بخورم
با خباثت میگه چی؟
میکوبم تو بازوش و میگم هیچی
برمیگرده سمتم و دوتا دستامو میگیره و میبره بالای سرم و میگه بگو چی گفتی
با جیغ و ویغ میخندم و میگم ولم کن
یهو دستامو ول میکنه میگه ساکت خره،الان مامانم میشنوه فکمیکنه دارم چیکارت میکنم
و بلندتر میخندیم جفتمون...
- ۹۶/۰۹/۱۸