عقل یا بی عقل،مساله اینست!
خب خبر اینکه تولدم بود نوزدهم.شمبه ینی
هیژدهم هم کروز زن
اونوخ مهربان میگه من شانس ندارم خب شانس ازین بالاتر ک یه زنی گرفتی ک تولدش و روز زن تلفیق میشن ویدونه کادو میدی؟؟والاع
واقعیتش ازش توقع هدیه نداشتم چون جدیدن و از وختی زندگی مشترک شرو شده یه مفهومی بنام جیب مشترک برام تعریف شده
با مامانم ک میریم طلا فروشی درشتاشو سوا میکنم :دی،ولی با مهربان عقیدم اینه عرچی ظریفتر شیکتر :دی
واقعن ازش توقع ندارم چون هرچی خرج های دیگر بشه،از جیب مشترک کسر میشه ونتیجش هم کسری در خرجهای آتی خاهد بود.بخصوص که تاریخ عروسیمونم ملوم شد و هزارتا خرج دارن بهمون سلام میکنن.
بهرحال شب جمعه پس از دعای کمیل ونماز مغرب و عشا به اتفاق بابا مامان و اخوی رفتیم که بیرون شام بخوریمو کادوهای مامان خانومو بدیم بش
مهربان از شهر محل کارش یه کیف مجلسی ترمه واسش گرفته بود و منم واسش یدونه انگشتر
کادوهاشو دادیمو ماچو بوسه رد و بدل شد و اینا
بعد مهربان پاشد رف بیرون
ازونجاییکه از عصر هی میگف ج*ی*ش دارم و هی نمیرف،من فک کردم کلیه هاش فشار آورده بش و رف واسه اون
خیلیم ریلکس وبدون فکر نشسته بودم پشت به در
که ناگهان با یه باکس گل خوشکل اومد تو و گرفت جلوم و بوسید منو و تبریک گف تولدمو،ذوق نمودیم😁
روز بعدشم رفتیم کافه ودوتایی یکسالگی رابطمونو جشن گرفتیم
یادتونه که؟پارسال روز تولدم واسه اولین بار تو همون کافه همدیگرو دیدیم...
از قبل از اینکه خاستگاریا شرو بشه،دیگه نرفته بودیم اونجا،ایندفه ک وارد شدیم باریستا تا دید دست تو دست وحلقه به دست میایم نیشش تا پس سرش وا شد فهمید به هم رسیدیم😁
هوم
بعدشم ک مهربان رفت دوباره :(
خبر جدیدتر اینکه دندون عقل عزیز بعد از بیست و سه سال جوونه زدن،چه جوونه زدنی:|
نهفته بودن و تا ما رو به جراحی نکشوندن راضی نشدن دربیان،توروخدا ببین اخه دراومدنشو،اسم خودشم گذاشته دندون عقل :| اسکل :|
- ۹۶/۱۲/۲۴