لعنت خدا به این هواهای دونفره
جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۰۴ ب.ظ
پونزده شونزده نفریم از همکلاسیای دوره ی لیسانس تو یه گروه تلگرامی ک شب و روزمون به چرت گفتن میگذره
برف شروع به باریدن کرد و بعد از سالها در کمال ناباوری،داشت مینشست
اوناییکه یاری داشتن ک رفته بودن دور دور و برف بازی و خبری ازشون نبود
چند نفری که مونده بودیم داشتیم تو گروه ذوقمونو از نشستن برف خالی میکردیم
یکی از بچها که اخیرا دو تا خاستگار همزمان داشت ک یکیشو خودش مایلتر بود که سربگیره اما مامان پسره یخورده اذیتشون کرده بود و سر همین دلخور بودن،داشت تعریف میکرد که بهم زنگ زده بیا بریم بیرون اما من گفتم برو گمشووو برو بمیییرررر و نرفتم
گفتم والا من اگه طلاق هم گرفته بودم الان زنگ میزدم بش،رجوع میکردم و میرفتم برف بازی!
والا خو
برفه مسخره بازی که نی
خدا میدونه دیگه کی برف ببینیم تو این کویر!
- ۹۵/۱۱/۱۵